دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 6284
تعداد نوشته ها : 7
تعداد نظرات : 2
Rss
طراح قالب
عارف موسوي

 

امان ز لحظه ی غفلت که شاهدم هستی
نمی دانم غیبت تو از کجا شروع شد؛

اما شاید از آن لحظه ای که آدم طعم میوه ی ممنوعه را چشید،
تو به غربت تن دادی.

شاید همان لحظه ای که خناس وارد وجود آدم گشت، تو غایب شدی.
غیبت تو از آن لحظه ای شروع شد که حیا در بازار دیدگان تو به تاراج رفت، معرفت گمنام شد
و عشق را با ترازوی هوس سنجیدند.

غربت تو از آن لحظه ای شروع شد که حتی امر امامت را جاه طلبانی
چون عمویت جعفر کذاب به بازی گرفتند
و از آن پس چقدر زیاد شدند جعفر های کذاب و مهدی های دروغین.

غیبتت شاید آنگاه بود که من در نگاه تو به دنبال خویش گشتم
و به جای تو، نفس سرکشم را پسندیدم.

غربت تو از اولین لحظه ی غفلت من آغاز شد،
از آن لحظه ای که چشمانم به جای دیدن نور تو رنگهای دنیا را پسندید،
ز آن لحظه ای که سنگینی سکوت تو مرا به فریاد به سوی خویش واداشت.

آری مولا جان! غیبت تو از اولین گناه من شروع شد.
و من بارها فهمیدم که تو غایب نیستی ، و هزاران بار اعتراف کردم که :
یار نزدیک تر از من به من است
و این عجب بین که من از خود دورم

آقا! من غایبم. در صراط مستقیمی که تو هستی من نیستم.
من راه را گم کرده ام و از تو دور شده ام
و گرنه صراط مستقیم که هیچگاه غایب نمی شود

دسته ها :
سه شنبه یازدهم 1 1388
X